( من بهترین و عاشق ترین همسر دنیا خواهم بود )
با همین سادگی و با همین زیبایی !!
این جمله کوتاه ، تیتر افکار همه مجرد های عالم ، در دوران مجردی شان است. خلاصه آرزوهای بعد از ازدواجشان . اما اتفاقی که بعدها می افتد نه به این زیبایی و سادگی است.
ما معمولا فکر میکنیم ازدواج اکسیری است که در یک لحظه ما را سحر میکند و از آن لحظه جادویی به بعد است که ما انسان دیگری می شویم : مهربان ، ایثارگر و خوش قلب.
فکر می کنیم تمام صفات ناپسندمان با ازدواج درمان شده و یکدفعه نیست و نابود خواهد شد !!
کاش اینطور بود ... اما اصلا اینطور نیست ... اصلا .
ما همه صفات خوب و بد مان را با خود به زیر سقف مشترک مان می بریم.
اگر تند مزاجیم ازدواج چیزی را حل نمی کند ، اگر خودخواهیم ، اگر نا مهربانیم ، اگر بخیلیم ، اگر نمی توانیم ببخشیم و فراموش کنیم ، اگر نمی توانیم بیدریغ مهربانی کنیم ، اگر نمی توانیم از نظرمان بگذریم و خواسته مان را نادیده بگیریم ، اگر نمی توانیم ایثار کنیم و اگر نمی توانیم خیلی چیزهای خوب دیگر باشیم یا بشویم ... ازدواج هیچ چیزی را برایمان حل نخواهد کرد.
حتی ممکن است گاهی ما را بد اخلاق تر ، بخیل تر و خودخواه تر کند. و حتی گاهی بدتر ، ممکن است یک ویژگی که در اعماق روح مان جا خوش کرده و فرصت بروز نیافته بود ، بعد از ازدواج ناگهان ظاهر شده و کار را سخت تر کند.
آمار مبغوض ترین حلال خدا ، در کشور نگران کننده است. و این نیست مگر از روی ازدواج های غلط یا نداشتن مهارت زندگی و همسرداری.
آشیانه هایی که میتواند چشمه های زلال آرامش و عشق و امیدواری باشد با بی سلیقگی و بد رفتاری ، می شود یک سنگستان سرد .
حیف ... هیهات ... دریغ !